بدون عنوان
نيمه شب پريشب گشتم دچار كابوس/ ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس گفتم: سلام حافظ گفتا عليك جانم / گفتم: كجا روي؟ گفت والله خود ندانم گفتم: بگير فالي گفتا نمانده حالي / گفتم: چگونهاي؟ گفت در بند بي خيالي گفتم: كه تازه تازه شعر وغزل چه داري ؟ / گفتا: كه ميسرايم شعر سپيد باري گفتم: ز دولت عشق گفتا كه : كودتا شد / گفتم: رقيب! گفتا: او نيز كله پا شد گفتم: كجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟ / گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز؟ / گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز گفتم: بگو زمويش گفتا كه مش نموده / گفتم: بگو ز يارش گفتا ولش نموده گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افي...
نویسنده :
الهام
0:15